دوشنبه، تیر ۰۹، ۱۳۹۳

جوشش خون و آواز

 

 

چه کسی آواز میخواند، آواز ابدی!؟

اگر ما آرام بگیریم

و دندانهایمان را بر هم بفشاریم

چه کسی آوا و رنگ می‌بخشد

به این دنیای کور

اگر دستهای من تو را لمس نکند؟

تو عمر منی

روزها و سالهای منی!

آه ای عشق! عشق! ای کلام آخر!

 

 

Love at Sea

آرزوی درخت

 

اگر من درختم، پس روزی به زمین می‌افتم

از من پایه نسازید

مرا در شومینه نیندازید

از من پلی بسازید بر بستر رودی

دری

یا چهارچوبی

جایی که دو نفر به یکدیگر میرسند و

عشق می‌بازند

 

شعر از مارسلیوس مارتینایتیس – شاعری از لیتوانی

سه‌شنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۹۳

بهار 1393 را چنین آغاز کردیم

 

پرنده ای بر شاخه ی تک درختی نشست

و در باره ی خورشید آواز خواند ،

در باره ی باران ، آسمان آبی

و روزهای روشن و آرام ...

آواز آن قدر دل نشین بود و

حقیقی ، که درخت

طاقت نیاورد و شکوفه زد ! “ هوانس گریگوریان  "

 

clip_image001

بی پروا و جسور

 

این عکس یکی از بهترین عکسهایی هست که تا حالا دیدم

 

Front Row

بعد از مدتها

 

 

فقط یه عکس میگذارم تا بعد

 

 

best-photos-from-reuters-068