دنیای اقتصاد – شماره 2905 – مورخ 1392/02/09
گروه تاریخاقتصاد- مگر اين مردم بيچاره و اين يك مشت اهالی ايران ودايع خدا نيستند؟ قدری پايتان را از خاك ايران بيرون بگذاريد؛
در عراق عرب و بلاد قفقاز و عشق آباد و اوايل خاك روسيه، هزار هزار رعيت بيچاره ايران را ميبينيد كه از وطن عزيز خود از دست تعدي و ظلم فرار كرده، كثيفترين كسب و شغلها را از ناچاری پيش گرفتهاند. هرچه حمال و كنّاس و الاغچي و مزدور در آن نقاط ميبينيد، همه ايرانی هستند. آخر اين گلههای گوسفند شما، مرتع لازم دارند كه چرا كنند، شيرشان زياد شود كه هم به بچههاي خود بدهند و هم شما بدوشيد. نه اينكه متصل تا شير دارند، بدوشيد، شير كه ندارند، گوشت بدنشان را بكلاشيد! گوسفندهاي شما همه رفتند و متفرق شدند. نتيجه ظلم همين است كه میبينيد. ظلم و تعدی بی حد و حساب چيست و كدام است؟ و از اين بالاتر چه ميشود؟ گوشت بدن رعيت را ميكنند، به خورد چند جره باز شكاري خود ميدهند! صد هزار تومان از فلان بی مروت میگيرند، قباله ملكيت جان و مال و عرض و ناموس يك شهر يا يك مملكتي را به دست او میدهند. رعيت فقير و اسير بيچاره را در زير بار تعديات مجبور ميكنند كه يك مرد، زن منحصر به فرد خود را از اضطرار طلاق بدهد و خودشان صدتا صدتا زن ميگيرند و سالي يك كرور پول كه به اين خون خواري و بيرحمي از مردم ميگيرند، خرج «عزيزالسلطان» [ميكنند] كه نه براي شخصي و غيره و غيره و غيره.
***
پادشاهي كه پنجاه سال سلطنت كرده باشد، هنوز امور را به اشتباه كاري به عرض او برسانند و تحقيق نفرمايند و بعد از چندين سال سلطنت ثمر آن درخت، وكيلالدوله، آقای عزيزالسلطان امين خاقان، و اين اراذل و اوباش و بيپدر و مادرهايي كه ثمره اين شجره شدهاند و بلاي جان عموم مسلمين گشته باشند، چنين شجر را بايد قطع كرد كه ديگر اين نوع ثمر ندهد. «ماهی از سر گنده گردد، نی ز دم» اگر ظلمي میشد، از بالا میشد.
منبع: زندگي و مرگ ميرزا رضا كرماني، فرانسيسكوسوريانو، ترجمه رضا قيصريه
(ميرزارضا كرماني كسياست كه ناصرالدينشاه قاجار را در حرم شاه عبدالعظيم شهرري ترور كرد)