چهارشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۹۴

ممنونم گذاشتی بیام تو زندگیت عزیزم


ممنونم گذاشتی بیام تو زندگیت عزیزم






ممنونم گذاشتی بیام تو زندگیت عزیزم

مدیونم به تو خوبم که گذاشتی عاشقت بمونم

از ترسم دلم میخواد قایمت کنم پشت ماه

میگم شاید بدزدنت ازم تورو این آدما



چشمامو ببین بهترین انتخابی برای من بهترین

ببین بیا تا آخر خطِ دیوونگیمون بریم

دنبالم بیا کلی اتفاق خوب توراهه برای ما

نزار حتی یه لحظه چیزی عوض شه بین ما دوتا



خوبه با اینکه هستی دلم تنگه حتی

خوبه با تو هر چی پیش بیاد توی این دنیا

خوبه با تو تموم این دیوونه بازیام خوبه

میشه دلم آروم بگیره مثل همیشه

پیشت کی مثل من کنار تو بودنش زندگیشه

کاشکی مال من بشی یعنی میشه



چشمامو ببین بهترین انتخابی برای من بهترین

ببین بیا تا آخر خط دیوونگیمون بریم

دنبالم بیا کلی اتفاق خوب توراهه برای ما

نزار حتی یه لحظه چیزی عوض شه بین ما دوتا

یکشنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۹۴

در ستیز با زن ستیزی

 

*خوب طبیعی است که پیامبر باید مرد باشد!!

هفته گذشته دو واقعه روی داد، یک در نیویورک دیگری در پاریس. هر دو واقعه نشان داد زن ستیزی و کهتر شمردن زن در مذهب و در جامعه مرد سالار ریشه دارتر از آن است که زنان بتوانند خلاصی از آن را آسان بگیرند و برای به دست آوردن موقعیت برابر با مردان تنها به اصلاحات محدود در رسوم و احکام مذهب دلخوش کنند، یا حتی جدایی دین از دولت را علیرغم اهمیت آن، برای زدودن رسوبات فرهنگ مردسالار از جامعه کافی بدانند.

این دو واقعه از دو جهت متفاوت نشان داد چگونه از یک سو مقامات عالیه دستگاه مذهبی با تمام قدرت برای حفظ موقعیت کهتر زن در جامعه تلاش می کنند و از سوی دیگر زن ستیزی در جامعه سکولار به نوبه خود فرهنگ زن ستیز مذهبی را باز سازی می کند.

واقعه اول در نیویورک اتفاق افتاد.
در این جا خانم دکتر امینه ودود یک اصلاح طلب مذهبی امام نماز جمعه آخر سال شد و زنان و مردان با هم در کلیسای مانهاتان پشت سر او صف بستند و نماز خواندند.
اما مقامات مذهبی، امام نماز جمعه شدن یک زن را برنتابیدند. دبیرمجمع فقه اسلامی، محمد الحبیب بن الخوجه، که او هم یک دکتر است، نماز این خانم را باطل اعلام کرد و حکم داد آن ها که پشت سر او نماز خواندند نمازشان قبول نیست و باید دوباره نماز بخوانند.

این دور از انتظار نبود. مراجع فقهی وبخش عمده مقامات متنفذ دستگاه های اقتداراسلامی، مخصوصا حالا که اسلام سیاسی شده و بنیادگرایی اسلامی به اهرمی برای آن هادررقابت برای کسب قدرت تبدیل شده است، با هر نوع اصلاح مذهبی مخالفت می کنند و آن را تهدیدی برای قدرت خود به شمار می آورند. به علاوه حتی بخش بزرگی از مقامات اصلاح طلب اسلامی در همه جا از جمله در ایران، اصلاح مذهبی را به اهرمی برای به دست آوردن سهمی در قدرت تبدیل کرده اند و در این مورد بسیاری از مقامات ظاهرا و یا واقعا سکولار هم در ائتلاف با آن ها حرکت می کنند. به این ترتیب زنان و حقوق شان در جوامع اسلامی زیر تهدید شبکه در هم پیچیده ای قرار دارد که بعضی از آن ها با هم در جنگ اند و بعضی از آن ها با هم در ائتلاف. بعضی خواهان اصلاحات مذهبی هستند، بعضی بر بنیادگرایی اسلامی تاکید می کنند. اما همه آن ها در یک مورد با هم مشترکند. اشتیاق یا آمادگی برای قربانی کردن حقوق زنان. بنیادگرایان مذهبی از طریق تقابل مستقیم و برخی از اصلاح طلبان و سکولارهای راست از طریق سازش بر سر حقوق زنان و پذیرفتن مشروط و محدود آن.

اما واقعه پاریس
این واقعه از زاویه دیگر جالب توجه است. جدایی دین از دولت در فرانسه آن قدر ارج گذاشته می شود، که آئین نامه برای ممنوع کردن حجاب اسلامی درمدارس این کشور به نام قانون اساسی فرانسه و در دفاع از جدایی دین از دولت پیش برده شد.

اما آیا این تحول، تفکر مردسالار را در فرهنگ جامعه از بین برده است؟ واقعه پاریس در این مورد نکته ای عبرت آموز دارد.
جریان از این قرار است که هفته جاری، برای مسیحیان هفته مقدس به شمار می آید. این هفته ای است که در آن عیسی به صلیب کشیده می شود و پس از سه روز به حیات باز می گردد.

یک شرکت پاریسی Marithe et Francois Girbaud که لباس های مدروز می فروشد از این مساله برای تبلیغ لباس های خود استفاده می کند و به عنوان آگهی تبلیغاتی تابلویی را به نمایش می گذارد که از شاهکار لئونارد داوینچی شام آخر اقتباس شده است [ عکس این صفحه]. با اولین نگاه به تابلو یا آگهی, بیننده متوجه می شود طرح داوینچی با تمام شخصیت ها و جایگاه شان در قالب مدل های موسسه در این تابلو بازسازی شده است. مسیح در جای خودش، حواریون در جای خودشان و همه از جنس زن. و حتی آن جا که می گویند مریم ماگدالنا نقاشی شده بود بازسازی شده, اما این یکی به صورتی مردی عریان که از پشت نشان داده می شود.

تابلو ناگهان طوفان بر پا کرد. البته کلیسای واتیکان در راس اعتراض کنندگان قرار داشت. اسقف های کلیسای رم نشان دادن تابلو را کفر اعلام کردند و وکلای شان هم در پاریس دست به کار شدند وقاضی محترم پاریسی هم حکم به جمع کردن تابلو داد با مقرر کردن جریمه بالایی برای هر روز تا وقتی که تابلو ناپدید شود. قاضی کلیسا بلافاصله از فرصت سوء استفاده کرد و بین لامذهبی و خشونت در مدارس ارتباط بر قرار کرد چرا که یک کشتار گروهی در یک مدرسه آمریکایی دو باره افکار عمومی جهان را به خود متوجه کرده است. البته مایکل مور در بولینگ در کلمباین که برنده جایزه اسکار برای فیلم های مستند شد، دلایلی هر چند نه کافی اما حداقل کاملا معقول برای این نوع حوادث ارائه داده بود.

انتقاد به این مقامات محدود نماند و روشنفکران هم جهت باد هم وارد گود شدند و بحث بالا گرفت که آیا به مسیح و مذهب توهین شده است یا نه، و آیا چنین استفاده یا
” سوء استفاده ” یی از مذهب برای فروش کالا مجاز است یا نه؟ گویا در جهانی که شکنجه کردن اسیران به یکی از پرسود ترین خدمات کالایی تبدیل شده و بعد از هر بمباران و بدون بمباران، بین مقاطعه کاران معتبر بین المللی به حراج گذاشته می شود، مرزی هم برای فعالیت سرمایه وجود دارد.

چه چیز این همه آشوب ایجاد کرده بود؟
در این رابطه جو گلدی تاریخ شناس دانشگاه برکلی که خود یک کاتولیک معتقد است مچ منقد هنری مجله تایمز را می گیردو نه تنها به قول خودش ازبزرگ ترین اشتباه و افتضاح تاریخ نقد هنرمعاصر پرده می دارد، بلکه علت این اشتباه و همراه آن زن ستیزی ریشه دار در فرهنگ مرد سالار را برملا میکند. توضیحات او و تفسیری که از تابلو می دهد نکات جالبی دارد.

گلدی قبل از هرچیز بر این نکته تاکید می کند که چنین واکنشی نسبت به تابلو در اروپا سوال برانگیز است، چون همه می دانند اروپای سکولار مثل آمریکا نیست و از تعارضات مذهبی برآشفته نمی شود. برعکس هنرمندان اروپایی خیلی هم اشتیاق دارند که موضوعات مذهبی را در کارهای خود به طنز بکشند . پس این هیاهو از کجا ناشی می شود؟

گلدی می گوید به جز تصویر نیمه تنه عریان مرد در متن تابلو بقیه ی آن چیزی نیست به جز بازسازی تابلوی داوینچی از شام آخر قبل از خیانت دوست و به صلیب کشیده شدنش که این همه مورد تقدیس قرار گرفته است. در بیانیه کلیسا نیز به نظر می رسد همان تصویر مرد عریان دلیل اعتراض است.

اما گلدی خواننده را به تامل فرا می خواند: آیا واقعا تصویر پشت آن مرد این همه مساله برانگیز است. در غرب تصویر زنی که بالاتنه اش عریان باشد سوء استفاده جنسی تلقی می شود و در تلویزیون آمریکا نشان دادن آن ممنوع است. اما با تصویر مرد بی لباس تا کنون این نوع برخورد نشده است.

تفسیری که گلدی از تابلو ارائه می دهد جالب است. به عقیده او تابلو قاعده پذیرفته شده در دنیای کنونی یعنی سوء استفاده جنسی از زن توسط مرد را معکوس می کند: مردی در حالت بی خودی و عریان، سرش با حالتی که مرگ یا بی جانی را نشان میدهد روی شانه زنی خم شده است و پیکر عریانش در محاصره زنانی است که هشیارند و لباس بر تن دارند. این سوء استفاده ابزاری از زن را نشان نمی دهد بلکه برعکس نشان میدهد مرد به ابزار سوء استفاده جنسی تبدیل شده و قربانی نوعی تمایلات انحرافی جنسی است که زنان به جانش افتاده اند. تازه همه این صحنه را یک مسیح زن اداره می کند.

این خودش برای این که کلیسا را از جا در ببرد کافی است، اما چیزی که این هیاهو را بوجود آورده نه آن مرد عریان و نه استفاده ابزاری از مرد، بلکه این است که در این تابلو مسیح یک زن است. همین امر است که کلیسا رابیش از همه آشفته کرده و قضات، روزنامه نگاران و برخی مسیحیان را برانگیخته که تابلو را محکوم کنند.

دلیل این ادعای گلدی چیست؟ او می گوید روزنامه نگارانی که این ماجرا را پوشش دادند هیچیک از واقعیت سیاست جنسی کلیسا صحبت نکردند. آن ها از “آقای ماگدالن” – مرد بی پیراهن- از عریانی او و از چیزهایی مثل آن صحبت کرده اند، اما فراموش کرده اند که در فرهنگ ما مرد نیمه لخت عادی است. اما زنانی که از نظر سکسوالیته نه در حالت تدافعی بلکه در حالت تهاجمی قرار داشته باشند، نادر است.

و اما اشتباه مفسر تایمز،آدام سیگ بیش از هر چیز افشاگر حقیقت است. او مرد عریان تابلو را با مسیح عوضی می گیرد. در حالیکه در تابلو خیلی واضح است که این یک زن است که جای مسیح نشسته است. چرا مفسر تایمز این طور تصور می کند؟ برای این که در تابلو تنها یک مرد هست. و خوب طبیعی است که پیامبر باید مرد باشد!!

جو گلدی با طنز زیبایی از مفسر تایمز تشکر می کند:”او با اشتباهش ساختار فکری جامعه ما را به خوبی به نمایش گذاشته است، پیشداوری های مردسالارانه و ضد زن زمان ما چنان او را در بند خود گرفته که او نقش خدا را به روسپی داده است.”[ طبق روایات مریم ماگدالنا یک روسپی بود که مسیح او را از سنگسار نجات داد.]

گلدی از دیدن تابلو به وجد آمده: یک مسیح زن، با پای برهنه. دورتا دور او پیکرهایی که سکسوالیته را به شدت به نمایش می گذارند گردآمده اند، اما خود مسیح ، آن همه نفوذ ناپذیر، آن همه الهام دهنده آن وسط نشسته است. حواریون مثل زنان خانه دار شهرستانی در پیروی از آخرین مد به رقابت و نزاع برخاسته اند. یکی لباس مشکی سطح بالا و دست دوخت خیاط را به تن دارد. آن یکی حتما آخرین فلان مارک را پوشیده است… اما در میان این مجموعه از آخرین مدل های روز، مسیح نشسته است و دست هایش را با مهربانی صادقانه ای به دو سو دراز کرده است. حواریون کفش های پاشنه بلند پوشیده اند، از گل یا تور و تزیینات دیگر استفاده کرده اند، لباس های شب یا لباس رسمی کار بر تن دارند. تنها مسیح است که لباس “هیپی” پوشیده است. لباسی که آن قدر طبیعی است که مارک هیچ موسسه ای را نمی توان به آن چسباند، لباسی که شهروندان برکلی وقتی می پوشند که می خواهند بروند به سازمان تجارت جهانی اعتراض کنند.

جو گلدی در ادامه می نویسد چه شگفت انگیز است که این یک موسسه مد است که نخستین تصویر باورکردنی از مسیح را در نسل او ارائه داده است. به گفته او هنری که کلیسا بر آن صحه می گذارد، چنان غرق اقتدار گرایی است که آدم تمایلش را از دست می دهد که خدا را دوست داشته باشد. جو گلدی به علت آن که به عنوان یک کاتولیک دوست دارد اعتقادش را از دست ندهد خوشحال است که نقاش موسسه ژیرباند، او را از دست هنر مصوبه کلیسا نجات داده است:” مسیح ژیرباند با محبت، صبوری، نرمی و نهایت آرامش اش در جهانی که ماتریالیسم نامطبوع Sex and the City تا گلویش را پرکرده است، بسیار گیراست. در تقابل با محدودیت های فرهنگی کلیسا که آن قدر از سکسوالیته مدرن وحشت دارد که حتی جرات ندارد نام آن را بیاورد، مسیح ژیرباد یک آلترناتیو سالم و جسمانی در مقابل هدونیسمی می گذارد که فحشای انحصارات تجاری حاکم کرده است.”

گلدی تابلو را بالای میز کارش گذاشته است تا زیر فشار کار طاقت فرسایی که این روزها بر استادان جوان بار می شود، این ” شمایل مقدس که هدیه اروپا ست ” به او الهام دهد دعا کند نه فقط برای زانو زدن در برابر اقتدار، بلکه برای این که آدم ها [ و حوا ها] یک دیگر را بفهمند و همبستگی انسانی را پاس بدارند.

سه‌شنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۹۴

گرسنه بودم، غذا دادید

 

 

ﺍﯾﻦ ﮐﺸﯿﺶ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﺨﺺ ﻓﻘﯿﺮ ﻭ ﺑﯽ ﺧﺎﻧﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱﻫﺎﯼ ﮊﻭﻟﯿﺪﻩ ﺩﺭ ﻣﯽ
ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﻤﺶ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﮐﺸﯿﺶ ﺟﺪﯾﺪ
ﯾﮏ ﮐﻠﯿﺴﺎﯼ ﺩﻩ ﻫﺰﺍﺭ ﻧﻔﺮﯼ ﺍﻋﻼﻡ ﺷﻮﺩ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺑﻪ ﮐﻠﯿﺴﺎ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ...
ﺧﻮﺩﺵ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ:
ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﺟﻠﺴﻪ ﺑﻪ ﮐﻠﯿﺴﺎ ﺭﻓﺘﻢ،
ﺑﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﻓﻘﻂ ۳ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺟﻮﺍﺏ ﺳﻼﻡ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻧﺪ ...
ﺑﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﮔﻔﺘﻢ، ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺸﺪ ﯾﮏ ﺩﻻﺭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﺪ ...
ﺳﭙﺲ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺭ ﺭﺩﯾﻒ ﺟﻠﻮ ﺑﻨﺸﯿﻨﻢ، ﺍﻧﺘﻈﺎﻣﺎﺕ ﮐﻠﯿﺴﺎ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ
ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻘﺐ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ...
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺷﺒﺎﻥ ﮐﻠﯿﺴﺎ ﺍﺳﻢ ﮐﺸﯿﺶ ﺟﺪﯾﺪ ﺭﺍ ﺍﻋﻼﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ،
ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻠﯿﺴﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮐﻒ ﺯﺩﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﮊﻭﻟﯿﺪﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ
ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺑﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﮐﻠﯿﺴﺎ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ...
ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﻭ ﺳﺮﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺧﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ،
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻫﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺳﺨﻨﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺍﻧﺠﯿﻞ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯽ
ﮐﻨﺪ:
ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﻏﺬﺍ ﺩﺍﺩﯾﺪ ... ﺗﺸﻨﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﺁﺏ ﺩﺍﺩﯾﺪ ... ﻣﺮﯾﺾ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﻋﯿﺎﺩﺗﻢ ﺁﻣﺪﯾﺪ ...
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ ﮐﻠﯿﺴﺎ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﻭ ﭘﯿﺮﻭ ﺭﺍﺳﺘﯿﻦ ﻋﯿﺴﯽ ﻣﺴﯿﺢ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ...
ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﻧﯿﺴﺖ، ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﺳﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، ﻗﻠﺒﯽ ﮐﻪ ﻣﺤﺒﺖ
ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، ﭼﺸﻤﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ !!...... ﻭ ﭘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﺎﻥ
ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

دوشنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۹۴

آن پشه هم تويي،ما هيچ نيستيم،و ما خود در اين ميان نيستيم

 

در آن وقت كه شيخ ما (ابو سعيد ابوالخير) به نيشابور رفت، استاد امام ابوالقاسم قشيري (صوفي بزرگ وشيخ خراسان وصاحب الرساله القشريه) شيخ ما را نديد و او را منكر بود. هر چه بر زبان شيخ ابوالقاسم مي رفت عينا به شيخ ما باز مي گفتند و شيخ هيچ نمي گفت.
روزي بر زبان استاد امام (ابوالقاسم) رفت كه بيش از اين نيست كه بو سعيد حق تعالي را دوست ميدارد و حق تعالي ما را دوست ميدارد. فرق اين است كه ما در اين راه پيليم و بو سعيد پشه!
اين خبر را نزديك شيخ ما آوردند. شيخ آن كس را گفت برو پيش استاد امام و بگو كه:(( آن پشه هم تويي، ما هيچ نيستيم، و ما خود در اين ميان نيستيم.))

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۹۴

بحران هویت جنسی و اینترنت

 

 

پسران و مردان جوان 'در خطر بحران هویت جنسی هستند'

 

فیلیپ زیمباردو، استاد برجسته روانشناسی دانشگاه استنفورد در کتاب تازه خود استدلال می کند که افراط در بازی‌های کامپیوتری و تماشای پورنوگرافی مردان جوان را در معرض جدایی اجتماعی و جنسی از واقعیت قرار داده است، آنها به جای آنچه به طور طبیعی یک مرد جوان باید انجام دهد، در اتاق‌های خود در تنهایی و در دنیایی مجازی زندگی می‌کنند.

پروفسور زیمباردو می‌گوید: "من دارم زنگ خطر را به صدا در می‌آورم، با صدای بلند و واضح. بازی‌های کامپیوتری و پورنوگرافی اینترنتی دارد مردانگی را به معنایی که ما می‌شناسیم نابود می‌کند. این فناوری در حال تخریب چیزهایی است که معنای مذکر بودن می‌دهد."

"اینترنت نسلی از مردان جوان را بار آورده که دیگر چیزهایی را که مردان جوان به طور عادی انجام می‌دادند انجام نمی‌دهند."

(انتقادها به نظرات آقای زیمباردو را هم در انتهای همین مطلب بخوانید)

او برای نوشتن کتابش "مردان جدا افتاده"، که با همکاری با نیکیتا کلمب نوشته، درباره ۲۰ هزار جوان تحقیق کرده و بسیاری از سایت‌های بازی کامپیوتری و پورنوگرافی را بررسی کرده است.

پروفسور زیمباردو تاکید می‌کند که کتاب او حمله به بازی‌های کامپیوتری و پورنوگرافی نیست بلکه هشدار او در مورد افراط در این بازی‌ها و تماشای پورنوگرافی است که پسران و مردان جوان را در وضعیتی "بحرانی" قرار داده است؛ او معتقد است که روزی پنج ساعت یا بیشتر بازی کامپیوتری زیاده‌روی است هر چند که او به کسانی برخورده که تا روزی ۱۵ ساعت مشغول بازی کامپیوتری هستند.

او برای بحران مردان به عقب‌افتادگی تحصیلی مردان اشاره می‌کند: "در تمام دنیا بررسی‌ها نشان می‌دهند دختران تقریبا در تمام زمینه‌های تحصیلی از پسرها جلو افتاده‌اند و در تحصیل و کار سختکوش‌ترند."

پروفسور زیمباردو معتقد است ترکیب بازی‌های کامپیوتری و دسترسی به پورنوگرافی رایگان که از این نظر در تاریخ سابقه نداشته، اعتیاد تازه‌ای را بوجود آورده؛ ترکیب بازی کامپیوتری و پورنوگرافی کارکرد مرکز پاداش مغز را تغییر می‌دهد، به تعبیر او سیم‌کشی مغز را تغییر می‌دهد، و نوعی اعتیاد و هیجان زدگی ایجاد می‌کند.

او می‌گوید این پدیده موقتی نیست و اگر آن را نادیده بگیریم بدتر می‌شود، او معتقد است که بازیهای کامپیوتری و پورنوگرافی در اکثر موارد فعالیت‌هایی انفرادی هستند که مانع رشد اجتماعی می‌شوند و پسران و مردان جوان را در دنیایی محصور می‌کند که هیجان انگیزتر از دنیای واقعی است، اما چالش بسیار کمتری دارد، آنها ترجیح می‌دهند پورن نگاه کنند تا اینکه در دنیای واقعی دختری درخواست آنها را رد کند.

او می‌گوید افراط در تماشای پورنوگرافی و بازی کامپیوتری باعث شده حوصله پسرها در مدرسه سر برود و علاقه‌شان را به تماس انسانی از دست بدهند و قطع ارتباط با جامعه را ترجیح بدهند.

اما چرا پسرها و مردان "بحران‌زده‌اند"؟

خانواده و مدرسه

پروفسور زیمباردو معتقد است هر کس برای رشد مناسب به پدر و مادر هر دو نیاز دارد چون به عشق‌های متفاوت نیاز دارد:

"عشق مادران بی‌قید و شرط است، چون فرزند از بطنشان بیرون آمده، مادر عشق می‌ورزد، در هر حالتی."

"عشق پدران مشروط است. اگر پول توجیبی می‌خواهی یا اگر می‌خواهی با کامپیوتر بازی کنی، باید نشان دهی که استحقاقش را داری. بین پدران و پسران همیشه معامله‌ای در کار است، چون اسم من در شناسنامه‌ات یا به صرف وجودت، به هرچه بخواهی نمی رسی. برای جلب تحسین و عشق پدر باید کارهایی انجام دهی یا به چیزی برسی."

اکنون نیمی از پسران از این منبع انگیزش محروم هستند، خانواده‌های تک‌والد در غرب گسترش بسیاری پیدا کرده، تقریبا یک چهارم کودکان در بریتانیا در خانواده تک‌والد بزرگ می‌شوند، در اکثریت قریب به اتفاق موارد این والد مادر است.

به عقیده پروفسور زیمباردو، پسرها هر چه بیشتر جای پدر یا الگوی مردانه را در خانواده خالی می‌بینند و خانواده‌ها هر چه بیشتر زنانه می‌شوند. از این رو پسرها روز به روز بیشتر به دنیای بازی کامپیوتری و پورنوگرافی می خزند و به این ترتیب روز به روز از نظر تحصیلی و اجتماعی و رشد از دختران عقب می‌افتند.

در بریتانیا پسران جوان در مقابل هر نیم ساعتی که با پدرانشان حرف می‌زنند چهل و چهار ساعت را با کامپیوتر و و موبایل و تبلت شان وقت می‌گذرانند.

این پسران جوان حوصله مدرسه را ندارند، پدر یا کسی که الگوی مردانه آنها باشد و برایشان انگیزه ایجاد کند در زندگی نمی‌بینند از این رو نمی توانند رابطه عاشقانه شکل دهند.

آنها فکر می‌کنند حقشان است که به جای به دست آوردن، همه چیز را دیگران (اکثرا پدر و مادر) برایشان فراهم کنند و به سمت آینده‌ای پر از بدهی، کارهای نیمه تمام و بی مسئولیتی می‌روند. او همچنین به شیوع پنج برابر اختلال کم‌توجهی - بیش‌فعالی (ADHD) در پسران اشاره می‌کند.

پروفسور زیمباردو ویژگی‌های جامعه فعلی غرب را از دلایل این پدیده می‌داند، مقرراتی که به نفع زنان تنظیم می‌شوند، مدارس که هر چه بیشتر وجوه زنانه و دخترانه می‌گیرند (در آمریکا ۹۰ درصد معلم‌های مدارس ابتدایی و در بریتانیا ۸۰ درصد زن هستند) بنابراین آنچه به شاگردانشان عرضه می کنند بیشتر مناسب دانش آموزان دختر است، کمبود فعالیت‌ها و امکانات ورزشی و بی‌توجهی به آن هم مزید بر علت می‌شود.

او همچنین به کمبود گسترده آموزش‌های جنسی در مدارس انتقاد می‌کند.

پروفسور زیمباردو همچنین معتقد است که سیاست‌های اجتماعی باید به نحوی هدایت شود که مردان و زنانی که صاحب فرزند می‌شوند تشویق شوند در کنار هم زندگی کنند.

سکس و پورن

به عقیده پروفسور زیمباردو، سکس برای مردان بیشتر اساس جسمی و بصری دارد و برای دختران بیشتر جنبه عاشقانه و حسی. مردان بیشتر به سراغ پورنوگرافی می‌روند چون وجوه جسمی و بصری به راحتی در آنها عرضه می شود اما زنان نمی‌توانند وجوه عاطفی را در پورنوگرافی پیدا کنند.

او می‌گوید خود پورنوگرافی هم مثلا به نسبت سی‌چهل سال پیش تغییر کرده است، در گذشته پورنوگرافی داستانی داشت که در جریان آن افراد وارد رابطه جنسی با یکدیگر می‌شدند، اما الان دیگر این فیلمها داستانی ندارند و فقط رابطه جنسی به تصویر کشیده می‌شود:

"این معرفی بسیار بدی برای ارتباط جنسی است چون رمانس و عشق را حذف می‌کند چون جنبه بصری دارد متوجه نمی شوید که چیزی کم است، لمس، بوسیدن، ارتباط، گفتگو درباره حد و مرزها. وقتی صد هزار بار چنین چیزهایی ببینید این برایتان به نُرم اجتماعی تبدیل می‌شود. پسرها فکر می کنند این چیزی است که زنان یا دختران می‌خواهند."

پروفسور زیمباردو معتقد است که یکی از بزرگترین نگرانی ها برای پسران و مردان این است که دختران یا زنان آنها را نپذیرند و طردشان کنند. برای اینکه پسران بفهمند زنان چه می‌خواهند و هدفشان چیست، چیزی که برای مردان مبهم است- نیاز به تمرین و معاشرت دارند.

اما آنها در دنیای پورنوگرافی ترس از طرد شدن نیست، ۲۴ ساعته و مجانی در دسترس است، بنابراین این مردان جوان به جای مواجه با چالش برقراری ارتباط واقعی با جنس مخالف، به سادگی به امنیت تماشای پورنوگرافی در اتاق‌هایشان پناه می‌برند.

"پسرها هیچوقت درون‌نگر نبوده‌اند. آنها بیشتر معطوف به انجام دادن و اجرا کردن هستند، دخترها بیشتر بر وجود و احساس متمرکزند. دنیای بازیهای کامپیوتری انجام دادن و اجرا کردن را به جای فکر کردن تشویق می‌کند. این بازیها زیاد برای دخترها جالب نیستند."

انتقادها

کتاب تازه پروفسور زیمباردو البته مخالفانش را هم دارد، هم در بین مردان و هم در بین زنان.

مردان جوان معتقدند کتاب را کسی نوشته که بزرگ شدن و رشد کردن در دنیای اینترنت را تجربه نکرده بنابراین کتاب فقط افسوس خوردن برای دنیای خوب گذشته است. پروفسور زامباردو خود پذیرفته که بازی کامپیوتری نمی کند و برخی او را متهم می‌کنند که از بازی های گروهی در اینترنت که افراد باید کار تیمی و همکاری داشته باشند درکی ندارد و به اشتباه این بازیها را کاری انفرادی و غیر اجتماعی می‌داند.

آنها همچنین معتقدند او برای پدیده‌ای که توضیح می‌دهد فقط یک دلیل می‌آورد: جنسیت.

برخی زنان هم فکر می‌کنند تفکر او جنسیت‌زده است، به جنسیت بهای بیش از حدی داده و تمایز قاطعانه‌ای بین زنان و مردان قائل است.

علاوه بر این در حالیکه زنان برای برابری‌های اجتماعی تلاش می‌کنند طرح موضوعاتی از قبیل اینکه مدارس "فمینیستی" شده‌اند و برای پسرها جذابیتی ندارند نگرشی مدرن نیست.

با این حال این پروفسور ۸۲ ساله را نباید نادیده گرفت: "برای من محبوبترین راه حل این است که پسرها رقص یاد بگیرند. مهمترین کاری که پدر ومادرها باید انجام بدهند این است که به بچه‌ها رقص اجتماعی یاد بدهند."

دوشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۹۴

آزادی

 

آزادی دست‌هایی دارد

چشمها …. پاها

برای پاک کردن عرق خون‌آلود

برای نگاه کردن به فردا

حرکت به سوی برابری

عشق وحشی

 

 

با آن عشق وحشی

که در سینه دارد!

از یک حیوان وحشی هم درنده تر

خدای من!

چگونه این همه تنهاست.

 

==================

 

وقتی می‌آیی

سرزمین خوشبختی هستم

رنگارنگ

مثل انسانهای نخستین…

 

====================

محبوب من

تو بودی آن گلهای زیبا را

به موهایت آویختی

یا آن گلها

زیبایی تو را به خود آویختند.

 

 

یکشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۹۴

آخرین حرف

....  فکر میکنید به یادآوردن آسان است،
وقتی که تنها چاره
فراموش کردن است، اما
تو هنوز به یاد میاوری
چیزی را که دیگر نیست؟

فکر میکنید خوابیدن آسان است،
وقتی گوشهایت پر است از جیغ و
چشمهایت پر است از اشک؟

وقتی تصاویر شاد را، دیگر
تنها در خواب میتوان دید،
فکر میکنید
بیدار شدن از خواب آسان است؟ ....

هوانس گریگوریان

 

Buddha