شنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۵

خدا به مثابه ديکتاتور



خدا به مثابه ديکتاتور
جيم ريگبی
حتی وقتی صدای قربانيان خود را خاموش می کنيم، زمين زير پايمان عليه ما فرياد بر می آورد.

با اين که الهيات آمريکا از اميد به دمکراسی زاده شد، بخش بزرگی از آن با تصوير مسيح به عنوان يک ديکتاتور خيرخواه عقد زناشويی بسته است. آيا بايد تعجب کنيم که اين آرايش سلسله مراتبی وسيله ای باشد برای ايجاد کليسای سلسله مراتبی و ملت های سلسله مراتبي؟ آيا بايد تعجب کنيم ملت هايی که از مسيح چهره يک ديکتاتور محبوب را ترسيم می کنند، فاتحان مسيحي، بازجويان مسيحي، جنگجويان صليبی توليد کرده باشند؟

چه چيزی غير از اين ميتوانستند ايجاد کنند؟ هر درخت ميوه خودش را توليد ميکند. کلمه ,لرد,* در اصل انجيل نيست. اين کلمه ای است انگليسی متعلق به عصر فئودالی. در حالی که کلمه يونانی کوريوس kurios، معانی مختلفی دارد، از عنوانی که احترام را نشان ميدهد تا عنوانی برای رهبری يا نامی برای مقدسين، ترجمه انگليسی آن به ,لرد, بطور ويژه ناظر است بر يک بارون زميندار مذکر اروپايی. بسياری از مردم اين مفهوم را در ذهن خود تعديل ميکنند، ولی در دوره های استرس شديد، اين تعبير کنار گذاشته می شود و بسياری از مسيحيان به جستجوی يک شاه سفيد پوست بر می آيند. می توان او را پاپ خواند، يا يک ,پرزيدنت مصمم,، ممکن است به او عناوين ديگری مثل تله وانجليست televangelist** داد، ولی اين عناوين فقط ماسکی است برای ديکتاتور خيرخواه ,يا نه چندان خيرخواه,.

نه کالوين و نه لوتر انگليسی حرف نمی زدند،ولی آن ها کمک کردند که تا پاپ ها زمينه مناسب برای تبديل خدا به يک ديکتاتور جهانی را فراهم کنند. اين پاپ ها، لوتر و کالوين بودند که برخی از بدترين ناسزاهايی را که در تاريخ ثبت شده نسبت به زنان، روشنفکران و پيام های کليسا از خود به جای گذاشته اند. چطور ممکن شد که مسيحی ها برده دار شوند، زنان را سرکوب و کافران را سلاخی کنند؟ شايد آن ها نمی توانستند عيسی مسيح را بصورتی غير از مرد، اروپايی وغير مسيحی ببينند. چون اسيرالهيات خودشان بودند. ,مسيح, چيزی نبود به جز شکوه بخشيدن به قوی ترين عضو فرهنگ خودشان.

خدا را به صورت قدرت تصوير کردن يکی از بزرگ ترين کلک بازی های تمام دوران هاست. کسانی که خودشان در سلسله مراتب قدرت قرار دارند، ادعا ميکنند خدا قادر متعال است. آنوقت خود را به عنوان مفسر و عامل اجرای خدامعرفی می کنند. زورگويان فروتن خداوندگار! اين يکی از موفق ترين حقه بازی های تمام دوران هاست.

مسيح واقعی نوزادی غير مشروع بود. او خود را يک,وجودانسانی, خواند. اودرست مثل بودا، اقتدارش را از حقيقت می گرفت، نه از قدرت. او آموزش می داد آن کس که دوست داشته باشد، خدا در اوست. او گفت کسانی که درخدمت خيرعمومی هستند، کليسای او محسوب ميشوند.

مسيح واقعی يک آنارشيست بود. او زندگی اش را وقف انکار اعمال قدرت بر ديگران نمود. او گفت خدا را بر اساس عشق و نه قدرت می توان شناخت. ما با گذاشتن تاج يا اورنگ بر سر آن ,وجود انسانی, بر عظمت او نمی افزاييم. اگر او نمی خواست در زندگی اش بر کسی حکم براند، چرا بايد در مرگ چنين چيزی را بخواهد؟ به اين دليل است که او خود را
,بره خدا, خواند. او نه مثل شاه سراسر گيتي، بلکه از اعماق قلبش سخن می گفت.

اگر می خواهيد بدانيد چرا آمريکايی ها اين قدر وحشت زده اند و چرا ما به هر کس که سلطه ما بر ديگران را به چالش می طلبد حمله می کنيم، انجيل را بخوانيد. مثل قابيل ما اعضای خانواده بشری خودمان را می کشيم. حتی وقتی صدای قربانيان خود را خاموش می کنيم، زمين زير پايمان عليه ما فرياد بر می آورد.

امروز کليسا دست هايش را بلند ميکند تا مسيحی را تقديس کند که ردايش در کارگاه های زحمت sweatshops***تهيه شده است. آنچه که امروز ,آمريکای مسيحی,[اين اصطلاحی است که نئو کان ها باب کرده اند.م] ميخوانند، هنوز ملتی است که بر کار برده ها استوار است. ما آن ها را نمی بينيم زيرا آن ها در کشورهای ديگر کار ميکنند و به چشم نمی آيند. کليسای امروز جزيی از غنايم دزديده شده از مردم بدون قدرت خدا در سراسر جهان را به عنوان خيريه توزيع می کند. هرکس که ادعا ميکند به خدايی عادل باور دارد، يا فقط به عدالت باور دارد، در سطحی از وجدان خود بايد بداند ندای مطالبه آزادی که از جهان سوم می آيد شنيده خواهد شد و پاسخ خواهد گرفت. مردمان معتقد در سطحی از آگاهی خود ناگزيدند بپذيرند تا آمريکا گناه امپراتوری را واننهد، ما ملتی محکوم خواهيم بود. آنهايی که پيام مسيح را در کليسا حفظ ميکنند، هر تعداد که باشند، بايد اين پيام را به ميان افکار عمومی ببرند. , ما به گناه رهبران خود آلوده شده ايم. خاموشی و برخورد منفعل اين گناه رااز دوش ما بر نمی دارد. اگر در سلسله مراتب قدرت جايی داريم، مسئوليت خطاهای دستگاه قدرت را بخشا بر دوش می کشيم.,

من ميدانم بخش بزرگی از مردمان کليساها انسان هايی خوب و با عاطفه هستند. ولی اين اهميتی نخواهد داشت اگر ما قدرت را به کسانی بدهيم که چندان از عطوفت بهره نبرده اند. کليسای های ميانه رو در مقابل بنيادگرايی ناتوانند، زيرا بنياد آن ها بر پايه همان الهيات ترک خورده ی قدرت گذاشته شده است. چه بتوانيم و چه نتوانيم آمريکا را از يک فاجعه سياسی و زيست محيطی نجات بدهيم، هرگز دير نخواهد بود که کار درست را انجام دهيم. همه ما ميتوانيم بذر آينده بهتری را برای نواده های خود بکاريم. اين برای مسيحيان امروز به معنای تقبل رنج هايی است که نافرمانی از مسيح ديکتاتور در فرهنگ کنونی به بار می آورد.
زهره سحرخيز

* در کشورهای مسيحی عيسی مسيح را لرد Lord خطاب ميکنند.
**televangelist به واعظان اوانجليست می گويند که از تلويزيون برای وعظ استفاده ميکنند.
***sweatshops به کارگاه هايی گفته ميشود که در آن کارگران با مزد کم و ساعات طولانی در شرايط طاقت فرسا کار ميکنند و بويژه در کشورهايی آسيايی در خدمت شرکت های بزرگ بين المللی مثل نايکه ايجاد شده است ومشابه کارگاه هايی است که قبل از عصر تنظيم قرار دادهای کار برقرار بود.